نمیدونم الان باید بخندم؟گریه کنم.. حس وحالم دست خودم نیست
حامدم من از امام رضا خواستمت امروز ولی وقتی فهمیدم لحظه تحویل سال کنارم نیستی ..
حسابی دلم گرفت چون داره بارون میباره ...
حامد من همون عاشقم همون دیونه که وقتی میبنتت دست وپاشو گم میکنه..
من همونم فقط هرسال قدم بلند تر میشه،لباسام عوض میشه ولی..
تو همونی تو همون تنهادلیل زندگیمی تو همونی که من شبا با عکساش خوابم میبره..
تنها دلیل زندگیم هرکاری کردم هرچیزی گفتم واسه تو بوده...
خدایا التماست میکنم خدایا امسال مهر منو به دلش بنداز..
اگه حامدم بره من دیگه نمیتونم..خدایا نمیتونم...
نظرات شما عزیزان:

هر وقت میبینمش خیلی بیتابش میشم برای همین یه خط مخفی خریدم ووقتی دلم براش تنگ شد یا دیدمش با اون خط باهاش در ارتباطم البته خود اونم نمیدونم
اگه میتونی تو هم اینکارو بکن بهت ارامش میده
پاسخ:اخه چون تو فامیلمونه میترسم
من و فائزه جون مسابقه ي هفت سين برگزاركرديم...ازت دعوت ميكنم كه بياي به وبمون و اوني رو كه خوشگلتره انتخاب كني....ممنون ميشم اگه بياي

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)